آرام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۰ آبان ۹۶، ۱۴:۲۹ - جنابــــــــ دچار
    عجب...
  • ۲۱ مرداد ۹۶، ۱۰:۳۴ - دُچــــ ــــار
    +


مستند را در ساعات اولیه انتشار در 1film.ir دیدم. آنچه مرا به این جنس مستندها پیوند می‌دهد، رشته‌ی تحصیلی، تجربه‌های شخصی و سر نترسی که داشتم و ... شاید الان هم دارم.

پیش از خواندن و شنیدن نقدها بر اثر، این مستند من را برد به اواخر دهه‌ی 70 و اوایل 80؛ که اولین مواجهه‌ی مستقیم با جماعت یهودیان برایم محقق شد. جوانی بودم از خانواده‌ی انقلابی و مذهبی که نوای مرگ بر اسرائیل را هر ساله در روز قدس می شنیدم و خود سر می دادم. اما تردیدهایی که آ. دلاوری بیان کردند، را ته دل داشتم. تردیدهایی بالاتر از این، که مثلاً مگر می‌شود دم از عدالت زد و بعد گفت انبیا معصوم‌اند. تردیدهایی که تنها در دانشگاه با ترس با اساتید در میان می‌گذاشتم و آن وسط ها نگاه پر کینه‌ی برخی دانشجوها لِه می کرد من را.


برگردیم به مستند. نقدها را می‌خواندم: خب یعنی چی رفتی خونه یه اسرائیلی نشستی چای خوردی؟ چرا وقتی اون گفت ازین عصبانی شدم که یه ایرانی به من این حرفها رو میزنه جوابشو ندادی؟ چرا ...؟ در جلسه بررسی مستند در حوزه هنری شرکت کردم. باز همان نقدها: چه چهره‌ی نایسی از اسرائیلی ها ارائه دادید؟ خیلی مهربان. منزل دعوت می کنند و چای اسرائیلی تعارف می کنند! این چهره لطیف و نایسی از اسرائیلی ها ارائه کرده!!

برمی گردم به سال 82. من، یک دانشجو از یک خانواده مذهبی و انقلابی کامل؛ سرگشته میان ادیان و دنبال حقیقت. و سر نترس (هر راهی را تا جایی که راه برگشت داشته باشم می رفتم). سر از کلیسا و کنیسه و آتشکده و فلان کتابخانه و مرکز پژوهشی فلان دین و فلان فرقه عرفانی و گروه آموزشی عرفان حلقه و ... درآوردم. این وسط مانده بودم؛ نه می توانستم مثل برخی دوستان سریع جذب شوم و بروم نان شراب بنوشم و مستر کلاس های عرفانی بشوم؛ نه مثل گروهی دیگر که از اول بزنم زیر میز که جمع کنید این بساط ناحق را و اسلام حق است و لاغیر.

از یک طرف هر روز یک محفل بودم از طرفی پرس و جو که الان اینجا به من تعارف می کنند چه بخورم چه نخورم. حکمش چیست؟ و خدارا شکر منعی نبود. این کنجکاوی به جایی رسید که به یکی از هم رشته ای ها گفتم بیا با آقای ... (یهودی پژوهشگر) قرار بگذاریم دو نفری. برویم ببینیم چه می گوید. هم رشته ای به دلیل موضوع تحقیقش سریع پذیرفت و آمد. اول قرار گذاشتیم دفتر آقای ... یک روز جمعه. اما همان روز هم رشته ای زنگ زد و گفت، گفته بیایید منزل!! اینجا که می نویسم یاد آ. دلاوری می افتم. لحظه ای که در یک کشور حامی اسرائیل دعوتش کردند به منزل و صرف چای اسرائیلی (همان که دوستان تعبیر می کنند که چقدر نایس و مهربان و لطیف). با تردید و ابهام اما سر نترس رفتیم. روز جمعه بعدازظهر. و قطعا درک می کنید که نمی شد به خانواده بگویم من رفتم منزل آقای یهودی!! و چای خوردن آ. دلاوری مرا یاد چای آن روز انداخت. که وقتی چای تعارف شد در منزلشان؛ در یک لحظه، ما به هم نگاهی کردیم (که یعنی چکار کنیم؟ بخوریم؟ بلایی سرمان نیاید؟ و ...) و خوردیم. 

برگردیم به دانشگاه. این حوالی که می چرخیدم، رسیدم به تفکر بودا و قوم برگزیده یهود. رسیدم به طومارهای بحرالمیت. تصمیم گرفتم تحقیقم را متمرکز کنم روی یهود؛ طومارهای بحرالمیت؛ قوم برگزیده؛ اسرائیلیات. اما استاد روشنفکرم که اسلام را تنها در یک خدای مهربان و شباهت فلان آیه قرآن با فلان آیه بهگودگیتا و تفسیر به وحدت وجود می دید، ترسید. مانع شد. کجا؟ در ایران؛ در تهران. چرا نباید؟ مگر تاریخ نیست؟ مگر من دانشجوی تاریخ ادیان نیستم! و همین برخورد ناشی از ترس را دیدم وقتی نقل کردم رفتیم منزل آقای فلانی و پذیرایی هم شدیم و از استاد که وای چرا رفتید و ممکن است سحر و جادو شده باشید و ... . و من فقط خندیدم.


خلاصه نشد. برگشتم سراغ بودا و رنجش. این همه را گفتم که منتقد متولد اورشلیم، اول بپرسد هدف مستندساز از ساخت این مستند چیست! برای من در دهه 90 نساخته. برای من در دهه 70 ساخته؛ که به همین راحتی و با دیدن مستندهای تکراری قانع نمی شوم که مگر می شود ملتی به همین راحتی کودک بکشد! که آیا این جماعت جنایتکارِ آدم کش آیا از مریخ آمده اند!! و مگر می شود سنگ تورات و اسرائیلیات را به سینه بزنی و بگویی از سوی خدا برگزیده شده ای و باید سرزمین موعود را فتح کنی (حتی با جنایت و کشتار) و بعد بگویی من اعتقادی به خدا ندارم ولی اسرائیلی هستم و حق داشتن سرزمین دارم!! و اینکه در اولین مواجهه با عهد عتیق و با این جماعت در کنیسه می بینی چقدر به ما شبیه‌اند (اینجا منتقدین عصبانی شدند!) و واقعا جوان آن دوره با خودم گفتم ما چقدر شبیهیم به هم. پس چرا آنقدر دوریم از هم!!

و مستند متولد اورشلیم، بدون شعارهای دهه‌ی شصتی این سوالات را پاسخ می دهد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی